تسلطِ مسلک ذهنی درون گرایانه

قسمتی از من در نیست جا مانده و با مرگ هستی به آنش می پیوندم.

تسلطِ مسلک ذهنی درون گرایانه

قسمتی از من در نیست جا مانده و با مرگ هستی به آنش می پیوندم.

هیچ شروع تمدن است،تمدنی که در آن ارزش ها با حضور ساطع دگرگونی بشر پا به فراموشی گذاشته اند و من ((هیچی)) ابدی در این شکل انسانی دیگر به عنوان یک فرد در توهم تمدن ابندایی اش جای دارد تا خویش را فرای خود دریابم.
حال تمامی تعاریفی که برای انسان ها می شود از دریچه من هرگز عبور نخواهد کرد.از این رو،نه با کسی موافقت نه مخالفت خواهم کرد زیرا وجودی که نباشد نیازی به این دو مسئله برای اثباتش ندارد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

آرامش

Friday, 4 December 2015، 08:52 PM

 بر دوش خمیده ی پاره استخوان های سرخ

 در تلاطم نمکزار های یخ زده،

که به معما ی دیرینه هستی انسان چشم فرو بسته اند،

 دره ها و تمام سنگ های مرمری

 که رگه های انسداد چرکین لاشه های انسان را می بویند؛  

مبتلا  به

طاعون اندیشه اند.

 خاک ریزه های پشت بام

 در بارش خون در انجماد ترک خورده حضور ساکن

به سوی دهان

انهدام نفس را آه می کشند.

مرهمی توام با معجزه پوسیده

 و مکتب خانه مشروطه ،

 جسد ها –

 شیار فرد را با نخ زهوار درفته مرتعش التحاد

 با فاصله ی

 به هم  می دوزند تا ترشح خاکستر را مجاز کند

به هنگام ظهور منظره روشنایی

خواب را در سفیدی چشم فرو برد..

 چشم انداز این گونه خویش را در حبس زبان در ضرورت تقابل

با بیگانه ها احیا کرد.

حاصل

واژه هایی تکه شده در پاره گوشت ها

که سر فرود می آورند در کرباسی سیاه- جشن مردگان-

تفاوت حضور و توهم مرگ به گونه ای که هر فرد را در انتزاع بی دفاعش به آمیزش با سگان در دره ها دعوت می کند،

پیام و رویای خواب  با سنگ های مرمرین

رقص جنون ،

میان

آینه ها

 در برابر گندیده ترین رسوب استخوان ها،

بی تاب و بی رنگ،

و

اکنون.

 باران سیاه  میان سکوت و جنبدگی جسم،

 آرامش را در انشعاب نفس ها، در اتنهای زبان  خفه می کند!

 و عکسی ناگوار از زادو ولد کرم ها بروی تیرک های زنگ زده

به سمت ما نییشخند می زند!

غریب ساکن از تهاجم مروارید سیاه

و سرکشی خونی شماتت خورده از تیغه های زمین

از رگهایمان جاری می شود

فرزندانی که در مرداب آهار زده

با کرکس های پوشیده از قیر و ومذاب کلمات

   آرامیده اند در بستر آماسیده، خون بار!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ 15/12/04
Pain Shira

نظرات  (۳)

25 December 15 ، 14:18 میچکا بانو
خیلی زیبا
ممنونم.
01 January 16 ، 15:56 میچکا بانو
وبتون با وبای دیگه ای که دیدم خیلی فرق داره. حرفایی که اینجا زده شده با جاهای دیگه خیلی فرق داره. جنس شون ... رنگ شون ... حس شون ....

+موفق باشین دوست عزیز
پاسخ:
اول باید از محبت شما بسیار تشکر کنم، شما خیلی به من لطف دارید. من همین حس رو به نوشته های شما دارم. همین چند روز پیش چند تا از مطالبتون رو خوندم. صادقت نوشته هاتون گویای روشنایی ذهن شماست.

براتون آرامش، سلامتی و پیروزی خواستارم.



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی