تسلطِ مسلک ذهنی درون گرایانه

قسمتی از من در نیست جا مانده و با مرگ هستی به آنش می پیوندم.

تسلطِ مسلک ذهنی درون گرایانه

قسمتی از من در نیست جا مانده و با مرگ هستی به آنش می پیوندم.

هیچ شروع تمدن است،تمدنی که در آن ارزش ها با حضور ساطع دگرگونی بشر پا به فراموشی گذاشته اند و من ((هیچی)) ابدی در این شکل انسانی دیگر به عنوان یک فرد در توهم تمدن ابندایی اش جای دارد تا خویش را فرای خود دریابم.
حال تمامی تعاریفی که برای انسان ها می شود از دریچه من هرگز عبور نخواهد کرد.از این رو،نه با کسی موافقت نه مخالفت خواهم کرد زیرا وجودی که نباشد نیازی به این دو مسئله برای اثباتش ندارد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۹ مطلب در فوریه ۲۰۱۶ ثبت شده است

شراره های خموش
زیر کوچک ترن اتاق شیروانی،
انعکاسِ خلوت ماه و غروبِ چشمانِ مردم
به اوج بیداری دزدی می رسد
که
کتابی می نهد پشت در
کتابِ مرسوم به خون
جنون
و
سم
براده ی غنوده در دندانه های دستگیره در
و در
 که میدانی
گر باز شود
همایشِ هویدای جنگ،
صفحه ای که به ناگاه تا می شود
یک قرن طاعونِ سیاه
مطلق به سرودِ سردِ شکنجه
با جوهر خشکیده مهره های فرد
می جهد بیرون
آمارِ درد،
جوهرِ کتاب است این آخر زیر نمناک ترین خرابه های شهر
جوهرِ خشکیده رود و ماهی که عکس ماه درآن فتاده بود
جوهر زندگی
جوهر شراره
شراره های امید
شراره های خموش
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 29 February 16 ، 01:38
Pain Shira

اشک می ریزد آهسته در اتاقی

میان بازوان خشکیده آجر،

 سایه بلعیده در پیچ و خم افتاده بر پیشانی-اش

و

تفکر وعده ای لاشه های زمان

که

لحظه جنون

آتش و اشک

و ارگاسم رسالت

زیر گنبد کبودِ

 فرسایش

توده توهم اصالت

پیوند می خورد

در سرنگونی میزبانان آغشته به استخوان ترک خورده باور

و

اگر دریچه میانش باز می گشت

باز خاکستر ریشه های پوسیده مرسلان در گامهایش

رد پای خفته بازگشت  با ظرافت و طراوت چوبی بید خورده

 تدفین را سیاه پوشی-د،

و

 فلزاتی که ارزش دست را لمس-د

چه در خواب و چه در توهمی آشکار بیرون می جهد

توده های لجن

از سر خوشنودی ساعتی معلق

که اعتماد و ایمان را در چهره زمان

و در هم گسستگی وجود

زیر پوست جار می زند

ندای آمیزش حد را؛

بی اندوختگی فکری که چیره بر ذهن نگردد و ندای غافل را نبلعد

و

همه این بیهودگی

سراب سوختگی

جدایی هست و نیست بشری .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 February 16 ، 01:29
Pain Shira
All unites including the meaning of existence whether the conception of small pieces of object and human along with consciousness are the essence of thoughts nature in the form chemical existence, in other word second reality as a dream and the distance between the reality and imagination is for bringing the all illusions of void into life for realizing the vague and abstract of living just in one second and beyond.That way, it means that existence is quite about death of void to which void itself is the true life till the form of nature changes


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 February 16 ، 16:18
Pain Shira
من از ازدحامِ آبشارگونه پُر شفقِ شمع های انسانیت پَر کشیدم
در زادگاه بی فروغم،
از نو سقوط کردم در بازتابِ بلوغم
با آینه ها جنگیدم
تا
بوسه ها و ماسه ها در باغی بی درخت برایت به سوگواری شکاف سایه و جسم نشستند،
ای ریشه زمین
ای که تیشه با تو نرم نرمک در رودِ جریانِ جزر قدم هایت تاریک شبی است بی فردا،
سکوتم
غروبم
خورشید که نه
روشنایی فانوس دریای پیرم باش،
آن هم بی دریغ
که
جوخه های آتش با شراره لبانت خموشند
ای حریق دیرینه باد مشرق زمین
بر دامنِ کوه بگشا فریاد فواره های عطش گونه های عشق عاشقانه هایت
بگذار دندان تیزان ماهی وار حوضت برخیزند با صدای من
و بگذار جلبک ها با با سازِ عریان نفس های مانده در گوشم برقصند
در بطن قلبم
هر روز،
و شب در بی انتهایی کوچه ها
بدنبال کفش هایی باش
که در پس سرزمینت سایه خود را جا نهاده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 21 February 16 ، 14:52
Pain Shira

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 February 16 ، 14:41
Pain Shira

جنده سانان کلمه پوش

که با ساقه ی باریک منظره

سکانسِ دار

و

با

هیبتِ امید انسانان

پُرتره صلیب به کام

بوسه ی مهار بر برزخ دستهای خونین می زنند.

جشن مردگان،

چند صد کلامی جزامی

از

سایه ای کدر متفنن قرون در حاشیه آیه خوانان

به گوش

و

رو به رخهایشان

جلدی متورم می کشد،قومی نامنسوب به خرابه های وعده دهنده به پرتگاه پستی

ساکنان جزیره مردود در جهان

که به کام خویش

خدو سربالا را

معجزه قرن می خوانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 10 February 16 ، 22:30
Pain Shira

.فلسفه تازه به دوران رسیده ها



دیگر زمان برایمان مفهومی ندارد.








۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 07 February 16 ، 23:18
Pain Shira

خویش بالین سارِ زنانگی ام

فهمیده ام

اندوه کاغذهای سوخته را،

کجای منظره تو را نقاشی-اند

که باز

 هیچ منحنی،

توصیف خط تنت نگردید

 تا

من به تندیسانی سربریده

کاهی ترین چوب خوش تراش جلگه های بی چشمه را

بسان خطِ سرکشِ زندگی

محو کرده ام،

 تن خویشتنت را

و

 به تماشای هیچ اندیشیده ام؛

 اگر

 در همزمانی خیالم

مرا میان آب های روان یافتی

و موج سیلاب-ش

غریوکشان،

به آغوش نمکزار های ساحلم بازگرد

و با خیال من هم آغوش شو تا با جزری فروکش

سحرگاه

میان ماسه های داغ

خیال گام های برهنه ات را در ذهنم

جای دهم

چون زیر جریان بلورین آب های

متداوم و شور انگیز

تصویری دیده ام

 شامگاهان میانم برخیز.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 February 16 ، 22:19
Pain Shira

حماقتی طنز آلود معدوم از تفکر برای رویا رویی با خود از من دور می شود...

  

من یک غیر ایرانی،نه به معنی یک مفهوم کهنه در مسیر،نژاد و یک اصل تعریفی دامن گیرِ ذهن و تن،بلکه یک مبارزه به روش پرده برداری از آنچه ناشناخته است می پردازم.بیان این ستیزه جویی آنچه در خود می بیند می خواهد نه در زبان،رفتار و اخلاق.

حماقتی دیگر که در این هوای نا سازگار زنده است فقط یک مسئله می باشد.اصل ایرانی بودن برای پرستش زمان و مکان که به شدت زشت تر و نا پسند تر از این گنداب ندیده ام،حال آنکه زیر بنای هریک از این دو موضوع چیزه دیگریست به نام زندگی بحرانِ هویت در زیر آب های مانده بروی لجن.

دیگر بودن،نه بدان خفگی گم شده در حالی که گذشت؛ آنچنان چیزی که انسان ربوده یا بهتر بگویم؛پس کنون بودن در بُعد هست،نه شناور در هویت شکارچی جسم بی سایه؛غرق کردن جسم شناور به خاطربودن هویت انسان،مرگ و سایه به منظور یک الگو که آنرا پرهنگار می نامم.رهانیدن از داستان و کاویدن در نوشتن.حال به آن نوع اندیشیدن می اندیشم،رویای پر چاله را در پیشانی ایرانیان و مخصوصا برخورداری ازین کلمه،که چگونه بهتر و برتر در رویا تصویر می شود ،شک کنونی مرا اینگونه بر انگیخته می کند؛خباثتی دو طرفه به منظور تصاحب از نوعی غریزه زیستن برای مکاشفه هر چه گندیده در اخلاق می پندارم.این نوع خباثت در معرض ابهام و واژگونگی من ریزتر از آنچه به تصویر کشیده شده می رسد.جانشینی اصل هر تعریف در الگو پیش مرگ گرایانه ی رفتار-کلماتی پنهان به جای آگاهی و دومین مرض هر انسان ایرانی که حتی بیماری نامیدن آن مهمل است، تبدیل به یک ((outer criteria )) فرا گُم جهان شدگی مورّب،من آنرامی نامم میشود.جنینی در مقابل انسان که از آن پس خوراک لحظه را چنگ می زند،بلع یک عمل فیزیکی را نمیداند و فقط برای ساختنش آنرا تبدیل به فرزندانی چون سیالات نارس در لحظه متولد شدنش از واژینال واژگانی اش مانند جهشی ژنتیکی آنرا به ارث می برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 February 16 ، 20:05
Pain Shira