تسلطِ مسلک ذهنی درون گرایانه

قسمتی از من در نیست جا مانده و با مرگ هستی به آنش می پیوندم.

تسلطِ مسلک ذهنی درون گرایانه

قسمتی از من در نیست جا مانده و با مرگ هستی به آنش می پیوندم.

هیچ شروع تمدن است،تمدنی که در آن ارزش ها با حضور ساطع دگرگونی بشر پا به فراموشی گذاشته اند و من ((هیچی)) ابدی در این شکل انسانی دیگر به عنوان یک فرد در توهم تمدن ابندایی اش جای دارد تا خویش را فرای خود دریابم.
حال تمامی تعاریفی که برای انسان ها می شود از دریچه من هرگز عبور نخواهد کرد.از این رو،نه با کسی موافقت نه مخالفت خواهم کرد زیرا وجودی که نباشد نیازی به این دو مسئله برای اثباتش ندارد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

شراره های خموش

Monday, 29 February 2016، 01:38 AM
شراره های خموش
زیر کوچک ترن اتاق شیروانی،
انعکاسِ خلوت ماه و غروبِ چشمانِ مردم
به اوج بیداری دزدی می رسد
که
کتابی می نهد پشت در
کتابِ مرسوم به خون
جنون
و
سم
براده ی غنوده در دندانه های دستگیره در
و در
 که میدانی
گر باز شود
همایشِ هویدای جنگ،
صفحه ای که به ناگاه تا می شود
یک قرن طاعونِ سیاه
مطلق به سرودِ سردِ شکنجه
با جوهر خشکیده مهره های فرد
می جهد بیرون
آمارِ درد،
جوهرِ کتاب است این آخر زیر نمناک ترین خرابه های شهر
جوهرِ خشکیده رود و ماهی که عکس ماه درآن فتاده بود
جوهر زندگی
جوهر شراره
شراره های امید
شراره های خموش
موافقین ۱ مخالفین ۰ 16/02/29
Pain Shira

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی